مستعلیلغتنامه دهخدامستعلی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعلاء. بلند و بلند برآمده . (منتهی الارب ). مرتفع. || بالارونده . || غلبه کننده . (اقرب الموارد). || حروف مستعلی یا استعلاء؛ هفت حرف است از حروف الفبا یعنی : خ ، ص ، ض ، ط، ظ، غ ، ق . و رجوع به مستعلیات و مستعلیة شود. || در اصطلاح اح
مستحلیلغتنامه دهخدامستحلی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استحلاء. شیرین یابنده . رجوع به استحلاء شود.
مستحلیلغتنامه دهخدامستحلی . [ م ُ ت َ ح ِل ْ لی ] (حامص ) حاصل مصدر از مستحل . حالت و چگونگی مستحل : چونکه ندارد همیت بازکنون حلیت پیری ز جهل و مستحلی . ناصرخسرو (چ دانشگاه ص 287).رجوع به مستحل شود.<
حرف مستعلیلغتنامه دهخداحرف مستعلی . [ ح َ ف ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفی که هنگام تلفظ آن زبان از جای خویش به بالا گراید، پس اگر آن اندازه بالا رود که به حنک منطبق شود مطبق نامیده شود و اگر کمتر بالا رود فقط مستعلی نامیده شود. حرفهای مستعلی اضافه بر چهار حرف مستعلی منطبق ص . ض . ط. ظ، ش
مستعلی بالغتنامه دهخدامستعلی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب محمدبن ادریس بن یحیی بن علی حمودی ، آخرین تن از ملوک دولت حمودیه در اندلس . در حدود سال 446 هَ . ق . بعد از درگذشت پدرش با او بیعت شد و ملقب به المستعلی باﷲ گشت و در «مالقة» اقامت گزید و د
مستعلی بالغتنامه دهخدامستعلی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ](اِخ ) (الَ ...) لقب احمدبن معد (المستنصرباﷲ)بن الظاهرلدین اﷲ علی ، مکنی به ابوالقاسم است ، نهمین تن از خلفای فاطمی در مغرب و مصر. وی به سال 467 هَ . ق .متولد و در سال 487 بعد
مستعلیاتلغتنامه دهخدامستعلیات . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستعلیة. حروفی که خواندن آنها زبان را به حنک اعلی بردارد، و بعضی نوشته اند که سر زبان به کام رود و آن هفت حرف است : صاد و ضاد و طاء و ظاء و خاء معجمه و غین معجمه و قاف ، و حروف منخفضه سوای اینها است . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به مست
مستعلیةلغتنامه دهخدامستعلیة. [ م ُ ت َ لی ی َ ] (ع ص ) تأنیث مستعلی . رجوع به مستعلی شود. || حروف مستعلیة؛ حروف مستعلی . رجوع به مستعلی و مستعلیات شود.
حرف مستعلیلغتنامه دهخداحرف مستعلی . [ ح َ ف ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفی که هنگام تلفظ آن زبان از جای خویش به بالا گراید، پس اگر آن اندازه بالا رود که به حنک منطبق شود مطبق نامیده شود و اگر کمتر بالا رود فقط مستعلی نامیده شود. حرفهای مستعلی اضافه بر چهار حرف مستعلی منطبق ص . ض . ط. ظ، ش
حروف مستعلیهلغتنامه دهخداحروف مستعلیه . [ ح ُ ف ِ م ُ ت َ ی َ / ی ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف مستعلی شود.
مستعلی بالغتنامه دهخدامستعلی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب محمدبن ادریس بن یحیی بن علی حمودی ، آخرین تن از ملوک دولت حمودیه در اندلس . در حدود سال 446 هَ . ق . بعد از درگذشت پدرش با او بیعت شد و ملقب به المستعلی باﷲ گشت و در «مالقة» اقامت گزید و د
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) مستعلی . احمدبن المستنصربن الظاهربن الحاکم بن العزیزبن المعزبن القائم بن المهدی . رجوع به مستعلی ... شود.
حرف منخفضلغتنامه دهخداحرف منخفض . [ ح َ ف ِ م ُ خ َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در برابر حرف مستعلی .حرفی که هنگام تلفظ آن ، زبان از جای خویش بالا نرود،و آنها همه ٔ حروف غیر از هفت حرف مستعلی میباشند.
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مستعلی . رجوع به محمد ثانی از امرای بنی حمود مالقه شود.
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ )احمدبن المستنصربن الظاهربن الحاکم بن العزیزبن المعزبن القائم بن المهدی . رجوع به مستعلی احمد... شود.
مستعلی بالغتنامه دهخدامستعلی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب محمدبن ادریس بن یحیی بن علی حمودی ، آخرین تن از ملوک دولت حمودیه در اندلس . در حدود سال 446 هَ . ق . بعد از درگذشت پدرش با او بیعت شد و ملقب به المستعلی باﷲ گشت و در «مالقة» اقامت گزید و د
مستعلی بالغتنامه دهخدامستعلی با. [ م ُ ت َ بِل ْ لاه ](اِخ ) (الَ ...) لقب احمدبن معد (المستنصرباﷲ)بن الظاهرلدین اﷲ علی ، مکنی به ابوالقاسم است ، نهمین تن از خلفای فاطمی در مغرب و مصر. وی به سال 467 هَ . ق .متولد و در سال 487 بعد
مستعلیاتلغتنامه دهخدامستعلیات . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستعلیة. حروفی که خواندن آنها زبان را به حنک اعلی بردارد، و بعضی نوشته اند که سر زبان به کام رود و آن هفت حرف است : صاد و ضاد و طاء و ظاء و خاء معجمه و غین معجمه و قاف ، و حروف منخفضه سوای اینها است . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به مست
مستعلیةلغتنامه دهخدامستعلیة. [ م ُ ت َ لی ی َ ] (ع ص ) تأنیث مستعلی . رجوع به مستعلی شود. || حروف مستعلیة؛ حروف مستعلی . رجوع به مستعلی و مستعلیات شود.
حرف مستعلیلغتنامه دهخداحرف مستعلی . [ ح َ ف ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفی که هنگام تلفظ آن زبان از جای خویش به بالا گراید، پس اگر آن اندازه بالا رود که به حنک منطبق شود مطبق نامیده شود و اگر کمتر بالا رود فقط مستعلی نامیده شود. حرفهای مستعلی اضافه بر چهار حرف مستعلی منطبق ص . ض . ط. ظ، ش