ترجمه مقاله

مستمسک

mostamsak

چیزی که به آن چنگ بزنند؛ بهانه؛ دست‌آویز.

۱. آتو، آویزگاه، بهانه، دستاویز، گزک
۲. سند، وسیله

ترجمه مقاله