مسلوبلغتنامه دهخدامسلوب . [ م َ ] (ع ص ) ربوده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ربوده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). بربوده . سلب شده . (ناظم الاطباء). مقلوع . منترع . مأخوذ. منسلب . مختلس .- مسلوب الأهلیة ؛ که اهلیت برای او نشناسند.- <span class="hl
مصلوبلغتنامه دهخدامصلوب . [ م َ ] (ع ص ) بردارکشیده شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آویخته . درآویخته . برآویخته . بیاویخته . به چلیپا برکرده . به چلیپا برزده . بردارزده . بردارکشیده . بردارشده .دارزده . به دارکشیده . (یادداشت مؤلف ). || سخت تب زده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
زاویه ٔ مصلوبلغتنامه دهخدازاویه ٔ مصلوب . [ ی َی ِ م َ ] (اِخ ) از قریه های مصر است . (تاج العروس ).
بربودهلغتنامه دهخدابربوده . [ ب ِ رُ دَ / دِ ] (ن مف ) (از: ب + ربوده ) مسلوب . ربوده . رجوع به ربوده شود.
آهنجیدهلغتنامه دهخداآهنجیده . [ هََ دَ / دِ ] (ن مف ) بیرون کرده . برکشیده . مسلول . مشهر. آخته . آهیخته . آهخته . || مسلوب . برکنده . || مجذوب .
ربوده عقللغتنامه دهخداربوده عقل . [ رُ دَ / دِ ع َ ] (ص مرکب ) گول خورده . (ناظم الاطباء). مسلوب . سلیب . (منتهی الارب ). آنکه عقل از وی رفته باشد. (ناظم الاطباء).
گرفتهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی تصرفشده▼)، برداشتهشده، اخذشده، گرفتهشده، ستانده، مأخوذ، مکتسَب، کسبشده، اکتسابی، دریافتی چیده(شده)، دستچین، انتخابشده سلبشده، مسلوب، متّخذ، مقتبس، مأخوذه پذیرفته مضبوط، حفظشده، محفوظ
ربودهلغتنامه دهخداربوده . [ رُ دَ / دِ ] (ن مف ) گرفتار. مجذوب و شیفته : دیوانه شد دلم که ربودش به غمزه یارعقلی چنان بجای نباشد ربوده را. کاتبی .- ربوده ٔ عشق ؛ مغلوب عشق .