مسیحیلغتنامه دهخدامسیحی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مسیح . منسوب و متعلق به حضرت عیسی (ع ). (ناظم الاطباء). کسی که دارای دین حضرت عیسی باشد. (ناظم الاطباء). آن که بر دین عیسی مسیح باشد. کسی که اقرار به دین مسیح دارد. (از قاموس کتاب مقدس ). منسوب به مسیح نصرانی . (فرهنگ نظام ). عیسوی . نصرانی
مسیحیلغتنامه دهخدامسیحی . [ م َ ] (اِ) در موسیقی نام آوازی است از دستگاه نوا. (فرهنگ نظام ). یکی از گوشه های دستگاه شور. گوشه ای از دستگاه سه گاه .
مسیحیلغتنامه دهخدامسیحی . [ م َ ] (اِخ ) حکیم رکنا، متخلص به مسیحی . از شعرای دوره ٔ صفویه و اهل کاشان است . این شعر از اوست :دلا پیوسته در بند رضا باش چو شاهین عدل میزان قضا باش به سرد و گرم همچون سایه خوش باش وگر هم آفتابی سایه وش باش .(از تذکره ٔ مجمعال
مسیحیلغتنامه دهخدامسیحی . [ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ، مشهور به ابن ابی البقاء و ابن عطار. طبیب نصرانی که مولدش بغداد است و در زمان الناصر لدین اﷲخلیفه ٔ عباسی می زیسته است . (تاریخ الحکماء قفطی ).
مسیحیفرهنگ فارسی عمید۱. معتقد به دین مسیح.۲. (صفت نسبی) مربوط به مسیحیت: کشورهای مسیحی.۳. (اسم) (موسیقی) گوشهای در آواز افشاری.
چمشهلغتنامه دهخداچمشه . [ چ َ ش َ / ش ِ ] (اِ) چشمه باشد و آن جایی است که آب از آنجا جوشد و روان شود. (برهان ). چشمه بود. (جهانگیری ). مقلوب چشمه میباشد که معروفست . (از انجمن آرا). مقلوب چشمه است و آن جایی است که آب از آنجا میجوشد و روان میشود. (آنندراج ). چ
مسعیلغتنامه دهخدامسعی . [ م َ عی ی ] (ع ص ) مرد بسیارسیر توانا بر آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مسیحلغتنامه دهخدامسیح . [ م َ ] (اِخ ) نام حضرت عیسی (ع ) بدان جهت که متبرک آفریده شده . (ناظم الاطباء).لقب حضرت عیسی علیه السلام ، زیرا که آن حضرت دوست حق بودند و از باعث تجرد اکثر به سیر و گشت می بودند. (آنندراج ) (غیاث ). عیسی علیه السلام . (دهار). لقب حضرت عیسی است که یکی از پیغمبران بنی
مشحلغتنامه دهخدامشح . [م َ ] (ع مص ) به هم سودن و درخوردن «شکم ران » یا سوختن ران از درشتی جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به هم سودن «شکم ران » و سوختن زیر زانو از درشتی جامه . (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد).
مسیحیتلغتنامه دهخدامسیحیت . [ م َ حی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص )مسیحی بودن . عیسویت . نصرانیت . آئین مسیحی . دین مسیحی . خاج پرستی . و رجوع به مسیح و مسیحا و مسیحی شود.
مسیحیةلغتنامه دهخدامسیحیة. [ م َ حی ی َ ] (ص نسبی ) مسیحیه . تأنیث مسیحی . رجوع به مسیحی شود. || ترسایان . (ناظم الاطباء). عیسویان . مسیحیان .- ملت مسیحیه ؛ مذهب ترسایان . (از ناظم الاطباء).
مسیحیتفرهنگ فارسی عمید۱. مسیحی بودن.۲. (اسم) دین عیسی مسیح که سه شعبۀ مهم آن کاتولیک، پروتستان، و ارتدکس است.
مسیحیتلغتنامه دهخدامسیحیت . [ م َ حی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص )مسیحی بودن . عیسویت . نصرانیت . آئین مسیحی . دین مسیحی . خاج پرستی . و رجوع به مسیح و مسیحا و مسیحی شود.
مسیحیةلغتنامه دهخدامسیحیة. [ م َ حی ی َ ] (ص نسبی ) مسیحیه . تأنیث مسیحی . رجوع به مسیحی شود. || ترسایان . (ناظم الاطباء). عیسویان . مسیحیان .- ملت مسیحیه ؛ مذهب ترسایان . (از ناظم الاطباء).
مسیحیتفرهنگ فارسی عمید۱. مسیحی بودن.۲. (اسم) دین عیسی مسیح که سه شعبۀ مهم آن کاتولیک، پروتستان، و ارتدکس است.
تاریخ مسیحیلغتنامه دهخداتاریخ مسیحی . [ خ ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مبداء تاریخ مردم مسیحی مذهب که آغاز آن سال تولد حضرت مسیح میباشد و آنرا تاریخ میلادی نیز گویند. در 540 م . در شهر روم کشیش «دنی » خیلی کوشید که تاریخ تولد مسیح را بدست آرد. دو قرن بعد این تولد
ابن مسیحیلغتنامه دهخداابن مسیحی . [ اِ ن ُ م َ ](اِخ ) ابونصر سعیدبن ابی الخیربن عیسی بن المسیحی البغدادی . به سال 598 هَ .ق . آنگاه که ناصر خلیفه را حصاة مثانه رنج میداد اطباء اخراج آنرا بعمل ، ناگزیر دیدند و جراحی به نام ابن عکاشه را بدین کار نامزد کردند. او گفت