مسیللغتنامه دهخدامسیل . [ م َ ] (ع اِ) آب رو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). جای روان شدن آب . (غیاث ). جای رفتن آب . (از فرهنگ نظام ). راه گذر آب هر جا که باشد. (مهذب الاسماء) (دهار). گذرگاه آب . آب کند. راه گذر آب به نشیب . راه گذر هین . رهگذر آب . (زمخشری ). محل جر
میسللغتنامه دهخدامیسل . [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح گیاه شناسی ) ملکولهای به هم پیوسته ٔ چندی که ساختمان پروتیدها یا مواد سفیده مانند را تشکیل می دهند. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 7 و 10). رجوع به گیاهشناسی ثابتی ص <span clas
مسللغتنامه دهخدامسل . [ م َ س َ ] (ع اِ) راه در زمین نرم . || راه آب . آب رو. آبراهه . ج ، أمسلة، مُسُل ، مُسلان ، مسائل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مشللغتنامه دهخدامشل . [ م ِ ش َل ل ] (ع ص ) حمار مشل ؛ خر بسیار راننده . || رجل مشل ؛ مرد سبک در حاجت و نیکوصحبت خوش ذات . (از منتهی الأرب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مسیلالغتنامه دهخدامسیلا. [ م َ ] (اِخ ) مسیلة. شهری است به مغرب از ابنیه ٔ فاطمیان . (منتهی الارب ).
مسیلمةلغتنامه دهخدامسیلمة. [ م ُ س َ ل ِ م َ ] (اِخ ) مسیلمه ٔ کذاب . مسیلمة الکذاب . ابن کثیربن حبیب بن الحارث بن عبدالحارث . متنبی بود در عهد نبی (ص ). (منتهی الارب ). نام شخصی متنبی و کذاب بود که در عهد پیغمبر (ص ) بود. (ناظم الاطباء). نام کافری که به زمانه ٔ رسول (ص ) دعوی نبوت کرده بود. (آ
مسیلمةالکذابلغتنامه دهخدامسیلمةالکذاب . [ م ُ س َ ل ِ م َ تُل ْ ک َذْ ذا ] (اِخ ) رجوع به مسیلمة شود.
مسیلالغتنامه دهخدامسیلا. [ م َ ] (اِخ ) مسیلة. شهری است به مغرب از ابنیه ٔ فاطمیان . (منتهی الارب ).
مسیلمةلغتنامه دهخدامسیلمة. [ م ُ س َ ل ِ م َ ] (اِخ ) مسیلمه ٔ کذاب . مسیلمة الکذاب . ابن کثیربن حبیب بن الحارث بن عبدالحارث . متنبی بود در عهد نبی (ص ). (منتهی الارب ). نام شخصی متنبی و کذاب بود که در عهد پیغمبر (ص ) بود. (ناظم الاطباء). نام کافری که به زمانه ٔ رسول (ص ) دعوی نبوت کرده بود. (آ
مسیلمةالکذابلغتنامه دهخدامسیلمةالکذاب . [ م ُ س َ ل ِ م َ تُل ْ ک َذْ ذا ] (اِخ ) رجوع به مسیلمة شود.