مشابهتلغتنامه دهخدامشابهت . [ م ُ ب ِ / ب َ هََ ] (از ع ، اِمص ) مانندگی . شباهت . همشکلی . مقابله ٔ چیزهای برابر و مانند هم . (از ناظم الاطباء). شباهت . همانندی با کسی یا چیزی . تشابه . شباهت . مانستن . مشاکلت . مضارعت . مضاهات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <s
مشابهتدیکشنری فارسی به انگلیسیaffinity, alliance, approximation, comparison, conformity, correspondence, equation
مشابهتفرهنگ مترادف و متضاد۱. تشابه، شباهت، مانندگی، همانندی، همسانی ۲. مانندهمبودن، به یکدیگر شباهت داشتن، شبیه بودن ≠ تفاوت، تمایز
مشابهتلغتنامه دهخدامشابهت . [ م ُ ب ِ / ب َ هََ ] (از ع ، اِمص ) مانندگی . شباهت . همشکلی . مقابله ٔ چیزهای برابر و مانند هم . (از ناظم الاطباء). شباهت . همانندی با کسی یا چیزی . تشابه . شباهت . مانستن . مشاکلت . مضارعت . مضاهات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <s
مشابهتدیکشنری فارسی به انگلیسیaffinity, alliance, approximation, comparison, conformity, correspondence, equation
مشابهتفرهنگ مترادف و متضاد۱. تشابه، شباهت، مانندگی، همانندی، همسانی ۲. مانندهمبودن، به یکدیگر شباهت داشتن، شبیه بودن ≠ تفاوت، تمایز
حرف مشابهتلغتنامه دهخداحرف مشابهت . [ ح َ ف ِ م ُ ب َ / ب ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس چنین آورده است . رجوع به حرف تشبیه شود.
مشابهتلغتنامه دهخدامشابهت . [ م ُ ب ِ / ب َ هََ ] (از ع ، اِمص ) مانندگی . شباهت . همشکلی . مقابله ٔ چیزهای برابر و مانند هم . (از ناظم الاطباء). شباهت . همانندی با کسی یا چیزی . تشابه . شباهت . مانستن . مشاکلت . مضارعت . مضاهات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <s
مشابهتدیکشنری فارسی به انگلیسیaffinity, alliance, approximation, comparison, conformity, correspondence, equation