مشتبهلغتنامه دهخدامشتبه . [ م ُ ت َ ب ِه ْ ] (ع ص ) مشکل و نامعلوم . درهم . مبهم . مشکوک . پوشیده . در اشتباه . نامعلوم . (از ناظم الاطباء). مشکل . ملتبس . کار پوشیده . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا) : آنگاه گفت که حق آن است که شبهت را بردارد از مشتبه . (جامع الحکمتین ص <sp
مستبیعلغتنامه دهخدامستبیع. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استباعة. آنکه حکم به فروش میدهد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به استباعة شود.
مصطبحلغتنامه دهخدامصطبح . [ م ُ طَ ب ِ ] (ع ص ) صبوحی کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صبوح آشامیده . (یادداشت مؤلف ). || چراغ افروزنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه چراغ می افروزد. (ناظم الاطباء). برکُننده و روشن کننده ٔ چراغ .
مستبعیلغتنامه دهخدامستبعی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبعاء. به عاریت گیرنده ٔ سگ شکاری و یا اسب رهان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استبعاء شود.
مستبیحلغتنامه دهخدامستبیح . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استباحة. || از بیخ و بن برکننده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مباح کننده . || مباح یابنده . (منتهی الارب ). رجوع به استباحة شود.
مسطبةلغتنامه دهخدامسطبة. [ م َ / م ِ طَ ب َ ] (ع اِ) سندان آهنگران و حدادها. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چشمه ٔ انباشته . (منتهی الارب ). || آبهای ریزان و مندفق . (از اقرب الموارد). || دوکانچه ٔ کوفته و هموار که بر وی نشینند. (منتهی الارب ). دکان ک
مشتبهاتلغتنامه دهخدامشتبهات . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مشتبهة. (از ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). و رجوع به مشتبهة شود.
مشتبهةلغتنامه دهخدامشتبهة.[ م ُ ت َ ب ِ هََ ] (ع ص ) ملتبس . پوشیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کارهای مشکل و ماننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کار مشتبهلغتنامه دهخداکار مشتبه . [ رِ م ُ ت َ ب ِه ْ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امر ملبس . (منتهی الارب ).
مشتبه گشتنلغتنامه دهخدامشتبه گشتن . [ م ُ ت َ ب ِه ْ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مشتبه شدن : جز در کمال و فضل نیابی محل هرگز نگشت بر خودت این مشتبه . ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 396).و رجوع به مشتبه شدن شود.
مشتبه گشتنلغتنامه دهخدامشتبه گشتن . [ م ُ ت َ ب ِه ْ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مشتبه شدن : جز در کمال و فضل نیابی محل هرگز نگشت بر خودت این مشتبه . ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 396).و رجوع به مشتبه شدن شود.
مشتبه شدنلغتنامه دهخدامشتبه شدن . [ م ُ ت َ ب ِه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در شک افتادن و در شبهه درآمدن و درهم و برهم شدن و پوشیده شدن . (ناظم الاطباء). اشتباه شدن . مشتبه گشتن . و رجوع به مشتبه گشتن شود.
مشتبهاتلغتنامه دهخدامشتبهات . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مشتبهة. (از ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). و رجوع به مشتبهة شود.
مشتبه کردنلغتنامه دهخدامشتبه کردن . [ م ُ ت َ ب ِه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پوشیده کردن . در شبهه انداختن . (ناظم الاطباء).
مشتبهةلغتنامه دهخدامشتبهة.[ م ُ ت َ ب ِ هََ ] (ع ص ) ملتبس . پوشیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کارهای مشکل و ماننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کار مشتبهلغتنامه دهخداکار مشتبه . [ رِ م ُ ت َ ب ِه ْ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امر ملبس . (منتهی الارب ).