مشرقینلغتنامه دهخدامشرقین . [ م َ رِ ق َ ] (ع اِ)عبارت از مشرق و مغرب ، بدان که مشرق و مغرب را دو مشرق گفتن بنابر تغلیب است . و تغلیب آن را گویند که یک شی ٔ غالب را از دو شی ٔ که با هم مقابل باشند غلبه داده اطلاق آن بر دیگری نموده و همان اسم شی ٔ غالب راتثنیه نامند. چنانکه مشرق و مغرب را مشرقین
مشرکینلغتنامه دهخدامشرکین . [ م ُ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مشرک . مردمان بت پرست و مشرک . (ناظم الاطباء) : مایود الذین کفروا من اهل الکتاب و لا المشرکین أن ینزل علیکم من خیر من ربکم . (قرآن 105/2). لیعذب اﷲ المنافقین و المنافقات و المشرکین و
مَشْرِقَيْنِفرهنگ واژگان قرآندو مشرق - مشرق و مغرب (مراد از مشرقين مشرق و مغرب است که در آن جانب مشرق غلبه داده شده .یا اینکه چون زمین کروی است هرسمتی که نسبت به نقطه ای از کره زمین مغرب می باشد نسبت به قرینه ی مرکزی آن نقطه مشرق تلقی می شود )
مُشْرِقِينَفرهنگ واژگان قرآنآنانکه به هنگام طلوع خورشید در وضعیتی قرار می گیرند یا کاری را انجام می دهند.(مثلاً عبارت "فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ "یعنی هنگام طلوع خورشید در پی آنان به تعقیب آنان پرداختند)
مشرقانلغتنامه دهخدامشرقان . [ م َ رِ ] (ع اِ) مشرقان و مشرقین به صیغه ٔ تثنیه ،مشرق تابستانی و مشرق زمستانی . قوله تعالی « : رب المشرقین و رب المغربین » و مشرق و مغرب . قوله تعالی : «یا لیت بینی و بینک بعد المشرقین » . (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). و رجوع به مشرقین شو
نامرانلغتنامه دهخدانامران . [ م ِ ] (نف مرکب ) نمیرنده . لایموت . باقی : ترا گویم ای سید مشرقین که مردم مرانند و تونامران .منوچهری .
مُشْرِقِينَفرهنگ واژگان قرآنآنانکه به هنگام طلوع خورشید در وضعیتی قرار می گیرند یا کاری را انجام می دهند.(مثلاً عبارت "فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ "یعنی هنگام طلوع خورشید در پی آنان به تعقیب آنان پرداختند)
مَشْرِقَيْنِفرهنگ واژگان قرآندو مشرق - مشرق و مغرب (مراد از مشرقين مشرق و مغرب است که در آن جانب مشرق غلبه داده شده .یا اینکه چون زمین کروی است هرسمتی که نسبت به نقطه ای از کره زمین مغرب می باشد نسبت به قرینه ی مرکزی آن نقطه مشرق تلقی می شود )
تحایالغتنامه دهخداتحایا. [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تحیة و تحیت . (اقرب الموارد) (قطر المحیط): ان السائرین الذین یقرعون ابواب غرفات النور مخلصین صابرین یتلقاهم ملائکةاﷲ، مشرقین یحیونهم بتحایاالملوک ... (حکمت اشراق صص 244 - 245). و رجو
بین المشرقینلغتنامه دهخدابین المشرقین . [ ب َ نَل ْ م َ رِ ق َ ] (ع ق مرکب ) میان دو مشرق : بُعد بین المشرقین ؛ دوری میان مشرق و مغرب . قوله تعالی : یا لیت بینی و بینک بُعدالمشرقین . (قرآن 38/43)؛ ای بعد المشرق و المغرب . (منتهی الارب ).
بعدالمشرقینفرهنگ فارسی عمید۱. دوری بین مشرق و مغرب؛ فاصلۀ میان مشرق و مغرب.۲. دوری بهقدر دوری مشرق از مغرب.