مشروعلغتنامه دهخدامشروع . [ م َ ] (ع ص ) آغازکرده شده . (ناظم الاطباء). || روا و جایز و مطابق شرع ، موافق شرع . (ناظم الاطباء). راست و درست و آنچه شرع روا دارد. (از اقرب الموارد). ما اظهره الشرع من غیر ندب و لا ایجاب . (تعریفات ). آنچه که بر طبق احکام شرع مجاز باشد. قانونی ، مقابل ممنوع و نامش
مشروعدیکشنری عربی به فارسیعمل تهوراميز , امرخطير , اقدام مهم , سرمايه گذاري , تشکيلا ت اقتصادي , مبادرت بکاري کردن , اقدام کردن , نقشه کشيدن , طرح ريزي کردن , برجسته بودن , پيش افکندن , پيش افکند , پرتاب کردن , طرح , نقشه , پروژه
مسروءةلغتنامه دهخدامسرؤة. [ م َ ءَ ] (ع ص ) تأنیث مسروء. أرض مسروءة؛ زمین بسیارملخ . (از اقرب الموارد). پر از تخم ملخ .(از ناظم الاطباء). و رجوع به مسراءة و مسروة شود.
مسروحلغتنامه دهخدامسروح . [ م َ ] (اِخ ) ابن شهاب الحدی ، مکنی به ابوشهاب . تابعی است . رجوع به ابوشهاب شود.
مسروحلغتنامه دهخدامسروح . [ م َ ] (اِخ ) برادر رضاعی رسول اکرم (ص ) و او پسر ثویبه کنیز ابولهب بود. (از امتاع ج 1 ص 5 و حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 104).
مسروةلغتنامه دهخدامسروة. [ م َ رُوْ وَ ] (ع ص ) أرض مسروة؛ زمین «سروة»ناک (سروة به معنی تخم ملخ ، یعنی ملخ ریزه که هنوز برشکل کرم باشد). (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مسروءة شود.
مشروعةلغتنامه دهخدامشروعة. [ م َ ع َ ] (ع ص ) نیزه ٔ راست کرده شده بسوی کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مؤنث مشروع . و رجوع به مشروع شود.- حکومت مشروعه ؛ حکومتی که منطبق بر قوانین شرع اسلام باشد. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ترکیب مشروطه ٔ مشرو
مشروعیتlegitimacyواژههای مصوب فرهنگستانمنطبق بودن رویههای قانونگذاری و اجرایی حکومت با نظر اتباع آن
مشروعةلغتنامه دهخدامشروعة. [ م َ ع َ ] (ع ص ) نیزه ٔ راست کرده شده بسوی کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مؤنث مشروع . و رجوع به مشروع شود.- حکومت مشروعه ؛ حکومتی که منطبق بر قوانین شرع اسلام باشد. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ترکیب مشروطه ٔ مشرو
نامشروعلغتنامه دهخدانامشروع .[ م َ ] (ص مرکب ) خلاف شرع . ناروا. ممنوع . شهاد. (ناظم الاطباء). حرام . غیرقانونی : خواجه فرمود آن کار حرام و نامشروع است . (انیس الطالبین ص 91).