مشغللغتنامه دهخدامشغل . [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) کسی که در کار دارد خود را. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مشغوللغتنامه دهخدامشغول . [ م َ ] (ع ص ) در کار داشته شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در کار. بکار. (یادداشت مؤلف ) : لیکن تو نئی به علم مشغول مشغول به طاق و طیلسانی . ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 467
مشاغللغتنامه دهخدامشاغل . [ م َ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ مَشغلة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) .ج ِ مشغلة، به معنی کار و بار که بازدارد تو را از کار. (آنندراج ). کار و بار. مشغله ها.شغل ها. (از ناظم الاطباء) : با این همه مشاغل از تربیت علما و اماثل هیچ دقیقه ای اهمال نکردی وبه
مشغلهلغتنامه دهخدامشغله . [ م َ غ َ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) کار و بار. (غیاث ). مأخوذ از تازی ، کار و بار و شغل و پیشه و کسب ومعامله و داد و ستد و هر چیزی که شخص را بخود مشغول کند. (ناظم الاطباء). گرفتاری کار. شغل : آنکو چو من از مشغله
مشغلةلغتنامه دهخدامشغلة. [ م َ غ َ ل َ ] (ع اِ) کار و بار که بازدارد تو را از کار. ج ، مَشاغِل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کار و باری که بازدارد شخص را از کار دیگر. ج ، مشاغل . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
مشغلهلغتنامه دهخدامشغله . [ م َ غ َ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) کار و بار. (غیاث ). مأخوذ از تازی ، کار و بار و شغل و پیشه و کسب ومعامله و داد و ستد و هر چیزی که شخص را بخود مشغول کند. (ناظم الاطباء). گرفتاری کار. شغل : آنکو چو من از مشغله
مشغلةلغتنامه دهخدامشغلة. [ م َ غ َ ل َ ] (ع اِ) کار و بار که بازدارد تو را از کار. ج ، مَشاغِل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کار و باری که بازدارد شخص را از کار دیگر. ج ، مشاغل . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.