مشغله

mašqale

معنی

۱. کار؛ کسب؛ پیشه.
۲. آنچه شخص را مشغول کند.

مترادف

۱. اشتغال، پیشه، حرفه، شغل، فعالیت، کار
۲. دلمشغولی، گرفتاری، مشغولیت
۳. سرگرمی
۴. شور، غوغا، هنگامه

برابر پارسی

کاروبار، پیشه مند

جست‌وجوی دقیق

مشغله

لغت‌نامه دهخدا

مشغله . [ م َ غ َ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) کار و بار. (غیاث ). مأخوذ از تازی ، کار و بار و شغل و پیشه و کسب ومعامله و داد و ستد و هر چیزی که شخص را بخود مشغول کند. (ناظم الاطباء). گرفتاری کار. شغل : آنکو چو من از مشغله

مشغله

فرهنگ فارسی عمید

۱. کار؛ کسب؛ پیشه.۲. آنچه شخص را مشغول کند.

مشغله

دیکشنری فارسی به انگلیسی

business, busyness, commitment

مشغله

فرهنگ فارسی معین

(مَ غَ لِ) [ ع . مشغلة ] (اِ.) کار و بار، پیشه ، شغل . ج . مشاغل .

مشغله

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. اشتغال، پیشه، حرفه، شغل، فعالیت، کار ۲. دلمشغولی، گرفتاری، مشغولیت ۳. سرگرمی ۴. شور، غوغا، هنگامه

جست‌وجوی هم‌آوا

مشغلة

لغت‌نامه دهخدا

مشغلة. [ م َ غ َ ل َ ] (ع اِ) کار و بار که بازدارد تو را از کار. ج ، مَشاغِل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کار و باری که بازدارد شخص را از کار دیگر. ج ، مشاغل . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.

بی مشغله

لغت‌نامه دهخدا

بی مشغله . [ م َ غ َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + مشغله ) بی کار. بی خیال . فارغ البال . بی سرگرمی : در آن دشت میگشت بی مشغله گهش در گیاروی گه در گله . نظامی .و رجوع به مشغله شو