مصححلغتنامه دهخدامصحح . [ م ُ ص َح ْ ح َ ] (ع ص ) درست شده و اصلاح شده . (ناظم الاطباء). درست شده . (از منتهی الارب ). || (اصطلاح چاپخانه ) تصحیح شده . اصلاح شده . کتاب یا نوشته ای که غلطهای حاصل از اشتباه حروف چینی آن را گرفته اند. || نوشته ای که در آن غلط و اشتباه تحریری نباشد: این نسخه ای
مصححلغتنامه دهخدامصحح . [ م ُ ص َح ْح ِ ] (ع ص ) درست گوینده ٔ چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). درست کننده و اصلاح کننده و تصحیح کننده . (ناظم الاطباء). درست کننده ٔ چیزی . (از منتهی الارب ). تصحیح کننده . اصلاح گر. || (اصطلاح چاپخانه ) آنکه غلطها و نادرستیهای کتابی را با بررسی و مطالعه ب
مصعةلغتنامه دهخدامصعة. [ م ُ ع َ / م ُ ص َ ع َ ] (ع اِ) بار درخت عوسج . ج ، مصع. || نام مرغی سبزرنگ . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، مصع.
مشیعةلغتنامه دهخدامشیعة. [ م ِش ْ ی َ ع َ ] (ع اِ) کدوی خشک میان تهی که زنان در وی پنبه نهند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
مشیعةلغتنامه دهخدامشیعة. [ م ُ ش َی ْ ی ِ ع َ ] (ع ص ) اسم فاعل . (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). || گوسپندی که از باعث لاغری به گوسپندان نرسد و همواره خود را تابع و پیرو سازد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد).
مشیعةلغتنامه دهخدامشیعة. [م ُ ش َی ْ ی َ ع َ ] (ع ص ) مؤنث مشیَّع. (اقرب الموارد)(محیطالمحیط). || گوسپندی که از باعث ضعف و لاغری محتاج آن باشد که کسی تابع و پیرو آن باشد تا از پس براند و بدون آن رفتن نتواند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).
نامصححلغتنامه دهخدانامصحح . [ م ُ ص َح ْ ح َ ] (ص مرکب ) تصحیح ناشده . پرغلط. مقابل مصحح . رجوع به مصحح شود.
غلط گیرلغتنامه دهخداغلط گیر. [ غ َ ل َ ] (نف مرکب ) ناقد. نقدکننده . || مصحح . تصحیح کننده . آنکه نوشته و گفته ٔ دیگران را تصحیح کند.
بابانلغتنامه دهخدابابان . (اِخ ) نام طایفه ای از اکراد غربی ایران . (بنقل مصحح مجمل التواریخ گلستانه از گلشن مراد).
جامعلغتنامه دهخداجامع. [ م ِ ] (اِخ ) (...ابن المطلب ). مسجد جامعی است در بغداد. رجوع به حاشیه ٔ شدالازار مصحح مرحوم قزوینی ص 311 شود.
جامعلغتنامه دهخداجامع. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ابی راشد کاهلی کوفی و ثقه است . (المعرب مصحح احمدمحمد شاکر ص 352 و ذیل همان صفحه ).
نامصححلغتنامه دهخدانامصحح . [ م ُ ص َح ْ ح َ ] (ص مرکب ) تصحیح ناشده . پرغلط. مقابل مصحح . رجوع به مصحح شود.