مصیبتلغتنامه دهخدامصیبت . [ م ُ ب َ ] (ع اِ) مصیبة. حادثه . سختی و بدبختی و نکبت . محنت و رنج . (ناظم الاطباء). بلیه و هر امر مکروه . مکروهی که به آدمی رسد. سختی . (منتهی الارب ). رنج و سختی و بلا : بداخترتر از مردم آزار نیست که روز مصیبت کسش یار نیست . <p c
مصیبتدیکشنری فارسی به انگلیسیaffliction, blight, calamity, Cancer, cataclysm, catastrophe, curse, disaster, evil, plague, scourge, suffering, tragedy, trial, trouble, woe
مسبدلغتنامه دهخدامسبد. [ م ُ س َب ْ ب َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر تسبید. رجوع به تسبید شود. || بالغ و رسنده : داهیة مسبد؛ یعنی بالغ. (از ذیل اقرب الموارد).
مسبدلغتنامه دهخدامسبد. [ م ُ س َب ْ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدرتسبید. رجوع به تسبید شود. || ترک کننده ٔ روغن زدن و شستن سر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
مسبطلغتنامه دهخدامسبط. [ م ُ س َب ْ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر تسبیط. آنکه بچه ٔ ناتمام افکنده باشد از شتر ماده و گوسپند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به تسبیط شود.
مسبطلغتنامه دهخدامسبط.[ م ُ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر اسباط. رجوع به اسباط شود. || مرد سست بدن فروافکنده سر: ما لی أراک مُسبطاً! (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
مسبتلغتنامه دهخدامسبت . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر اسبات . رجوع به اسبات شود. || در روز شنبه درآینده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به شنبه درآمده . شنبه را عید کرده (یهود). (یادداشت مرحوم دهخدا). || آنکه از جای نجنبد. (منتهی الارب ). آنکه به سبب بیماری یا غیره حرکت نکند، و نیز بی
مصیبت سرایلغتنامه دهخدامصیبت سرای . [ م ُ ب َ س َ ] (اِ مرکب ) مصیبت سرا. سرای مصیبت . عزاخانه . (یادداشت مؤلف ). مصیبت کده . مصیبت خانه . رجوع به مصیبت سرا (اِ مرکب ) شود.
مصیبت سرایلغتنامه دهخدامصیبت سرای . [ م ُ ب َ س َ ] (نف مرکب ) مصیبت سرا. شاعر که شعر مصیبت خاصه مصیبت اهل البیت گوید. (ازیادداشت مؤلف ). رجوع به مصیبت سرا (نف مرکب ) شود.
مصیبت کدهلغتنامه دهخدامصیبت کده . [ م ُ ب َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) غمکده . ماتمکده . عزاخانه . مصیبت سرا. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصیبت سرا (اِ مرکب ) شود.
مصیبت کشلغتنامه دهخدامصیبت کش . [ م ُ ب َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) سختی کش . محنت کش . بلاکش . که غم و اندوه و ماتم کشد. که گرفتار مصیبت و الم و اندوه گردد. (از یادداشت مؤلف ).
مصیبت کشیلغتنامه دهخدامصیبت کشی . [ م ُ ب َ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت مصیبت کش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مصیبت کش شود.
اشک مصیبتلغتنامه دهخدااشک مصیبت . [ اَ ک ِ م ُ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک غم . اشک اندوه : چنان باید فشانداشک مصیبت که پشتیبان شود بهر کمرها.کلیم (از آنندراج ).