مضیفلغتنامه دهخدامضیف . [ م ُ ] (ع ص ) آنکه می خماند و میل میدهد. || مهماندار و خداوند مهمانخانه . (ناظم الاطباء).
مدفلغتنامه دهخدامدف . [ م ُ دِف ف ] (ع ص ) پیاپی رسنده . (آنندراج ). پی در پی . متوالی . مسلسل . بدون انقطاع . (ناظم الاطباء).
مدولغتنامه دهخدامدو. [ م ِ ] (اِ) در تداول مردم کرمان ، سوسک قهوه ای رنگ بالدار. مدوک . رجوع به مدوک شود.
مضولغتنامه دهخدامضو. [ م ُ ض ُوو ] (ع مص ) گذشتن و رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || و به فتح اول نیز، مثل وقود و صعود. امضاء روان کردن و درگذرانیدن و جایز داشتن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || مداومت کردن چیزی را. || نفوذ کردن در چیزی . (از اقرب
مضیفةلغتنامه دهخدامضیفة. [ م َ ف َ / م َ ی ُ ف َ ] (ع اِ) اندوه و غم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). || کاری که از وی ترسیده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مضيفدیکشنری عربی به فارسیگروه , ازدحام , دسته , سپاه , ميزبان , صاحبخانه , مهمان دار , انگل دار , وکيل خرج , پيشکار , مباشر , ناظر , مباشرت کردن
مضيفةدیکشنری عربی به فارسیزن ميزبان , زن مهماندار , بانوي صاحبخانه , ناظر خرج مونث , مهماندار هواپيما
مضیفةلغتنامه دهخدامضیفة. [ م َ ف َ / م َ ی ُ ف َ ] (ع اِ) اندوه و غم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). || کاری که از وی ترسیده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).