مطاولت

motāvelat

معنی

۱. کاری را طول دادن و عقب انداختن؛ طول دادن در کاری؛ کار را به امروز و فردا افکندن.
۲. با کسی نبرد کردن.

جست‌وجوی دقیق

مطاولت

لغت‌نامه دهخدا

مطاولت . [ م ُ وَ / وِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) مطاولة : جنگی بپای شد که از آن سخت تر نباشد که خصمان در کار مطاولت افکندند و نیک بکوشیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 493). چون مسافت میان هر دو

مطاولت

فرهنگ فارسی عمید

۱. کاری را طول دادن و عقب انداختن؛ طول دادن در کاری؛ کار را به امروز و فردا افکندن.۲. با کسی نبرد کردن.

مطاولت

فرهنگ فارسی معین

(مِ وِ لَ) [ ع . مطاولة ] (مص ل .) درنگ کردن در کاری

جست‌وجوی متن

مصاولت

مصاولت . [ م ُ وَ / وِ ل َ ] (از ع ، مص ) مصاولة. بر کسی برای جنگیدن حمله آوردن . رجوع به مصاولة شود. || (اِمص ) حمله . هجوم . مصاولة : چون مسافت میان هر دو لشکر نزدیک شد کافر راه مطاولت در محاربت و مصاولت پیش گرفت . (

مناضلت

لغت‌نامه دهخدا

مناضلت . [ م ُ ض َ / ض ِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) تیراندازی کردن به هم و نبرد در تیراندازی . مناضلة : تا یک تیر در جعبه ٔ امکان دارند از مناضلت و مطاولت خصم عنان نپیچند. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 9

اذناب

لغت‌نامه دهخدا

اذناب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ذَنَب . دُمها. دنبالها. || اذناب ناس ؛ مردم کم پایه . مردمان حقیر. اسافل ناس . عوام الناس .ذنبات . اتباع . سَفَله ٔ مردم . مقابل نواصی قوم :5 امیرالمؤمنین اعزازها ارزانی داشتی ... تا... بمدینةالسلام رویم و غضاضتی که

رجاله

لغت‌نامه دهخدا

رجاله . [ رَج ْ جا ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) مردمان پست و بی سروسامان . (ناظم الاطباء). سفلگان . فرومایگان . (فرهنگ فارسی معین ). غوغا. اراذل و اوباش . (یادداشت مرحوم دهخدا) : و حرب افتاد میان سپاه دیگران و قتلی بسیار بر

درپیوند

بیشتر بدانید

مطاولت

motāvelat

معنی

جست‌وجوی دقیق

مطاولت

لغت‌نامه دهخدا

مطاولت

فرهنگ فارسی عمید

مطاولت

فرهنگ فارسی معین

جست‌وجوی متن

مصاولت

لغت‌نامه دهخدا

مناضلت

لغت‌نامه دهخدا

اذناب

لغت‌نامه دهخدا

رجاله

لغت‌نامه دهخدا