معاقدتلغتنامه دهخدامعاقدت . [ م ُ ق َ / ق ِ دَ ] (از ع ، اِمص )با کسی عهد بستن . با یکدیگر پیمان کردن . معاهده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هر آنچه به سمع جمع رسیده بوده ، به بصر بصیرت مشاهده کردند و تشدید معاقدت ایمان و تجدید معاهدت
معاقدةلغتنامه دهخدامعاقدة. [ م ُ ق َ دَ ] (ع مص ) با کسی عهد بستن . (تاج المصادر بیهقی ) با کسی عهد کردن . (ترجمان القرآن ) (المصادر زوزنی ). با هم عهد و پیمان نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). معاهده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معاقدت شود. || سوگند به قصد خوردن
معاهدتلغتنامه دهخدامعاهدت . [ م ُ هََ / هَِدَ ] (از ع ، اِمص ) معاهدة. عهد کردن : و بر این معنی مصافحت و معاهدت فرمود و قبول کرد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 98). و هر آنچه به سمع جمع رسیده بود، به بصر ب
معاضدتلغتنامه دهخدامعاضدت . [ م ُ ض َ / ض ِ دَ ] (از ع ، اِمص ) یاری دادن و بازوی یکدیگر بودن . (غیاث ). پشتی کردن . یاری کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || یاری . یارمندی . نصرت . اعانت . معاونت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : زمام