لغتنامه دهخدا
معاقلة. [م ُ ق َ ل َ ] (ع مص ) به خرد با کسی نبرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به خرد نبرد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): عاقله معاقلة فعقله ؛ نبرد کرد او را در خرد پس اعقل و با خردتر از او بود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مساوات کردن ، و منه الحدیث : المراءة تعاق