معالاتفرهنگ فارسی معین(مُ) [ ع . معالاة ] 1 - (مص ل .) با کسی در بلندی نبرد کردن ، معارضه کردن در بلندی . 2 - (اِمص .) ستیزه در بلندی .
محالاتلغتنامه دهخدامحالات . [م ُ ] (ع ص ، اِ) چیزهای محال ، و امکان ناپذیر. (ناظم الاطباء). ج ِ محال . امر نابودی که بودن آن ممکن نباشد. (آنندراج ). || سخنان بیهوده و باطل و بی سروبن . یاوه : مترس از محالات و دشنام دشمن که پرژاژ باشد همیشه تغارش .<p class="au
معالات کردنلغتنامه دهخدامعالات کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با کسی در بلندی نبرد کردن . در بلندی با کسی یا چیزی رقابت کردن : و لشکری که بدان با روزگار معادات و با فلک معالات توان کرد... در جهان آواره گشته ... (نفثةالمصدور). و رجوع به معالاة شود.
فیض آباد و محولاتلغتنامه دهخدافیض آباد و محولات . [ ف ِ دُ م َح ْ وِ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های تابعه ٔ شهرستان تربت حیدریه و محدود است از طرف شمال به گناباد و از باختر به شهرستان کاشمر. موقعیت بخش کوهستانی و گرمسیر است . در این بخش انواع میوه بخصوص انگور و انار به حد وفور به دست می آید و درخت پسته و باد
معالات کردنلغتنامه دهخدامعالات کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با کسی در بلندی نبرد کردن . در بلندی با کسی یا چیزی رقابت کردن : و لشکری که بدان با روزگار معادات و با فلک معالات توان کرد... در جهان آواره گشته ... (نفثةالمصدور). و رجوع به معالاة شود.
معالاةلغتنامه دهخدامعالاة. [ م ُ ] (ع مص ) برآمدن بر چیزی . (از منتهی الارب ). برآمدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلند برآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بلند گردانیدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بلند کردن چیزی و
معالات کردنلغتنامه دهخدامعالات کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با کسی در بلندی نبرد کردن . در بلندی با کسی یا چیزی رقابت کردن : و لشکری که بدان با روزگار معادات و با فلک معالات توان کرد... در جهان آواره گشته ... (نفثةالمصدور). و رجوع به معالاة شود.