معاوضه

mo'āveze

معنی

دو چیز را با هم عوض کردن؛ چیزی گرفتن و عوض آن را دادن.

مترادف

الش، تاخت، تبادل، تبدل، تبدیل، تعویض، تهاتر، مبادله، معاوضت

برابر پارسی

جایگرین

جست‌وجوی دقیق

معاوضه

لغت‌نامه دهخدا

معاوضه . [ م ُ وَ ض َ / م ُ وِ ض ِ ] (از ع ، اِمص )معاوضت . مبادله و عوض دادگی و عوض کردگی . (ناظم الاطباء). چیزی را با چیز دیگر عوض کردن . تاخت زدن . پابپاکردن . چیزی گرفتن و در برابر چیزی دیگر دادن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع ب

معاوضه

فرهنگ فارسی عمید

دو چیز را با هم عوض کردن؛ چیزی گرفتن و عوض آن را دادن.

معاوضه

دیکشنری فارسی به عربی

تبادل

معاوضه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

change, exchange, trade, trade-in, trade-off

معاوضه

فرهنگ فارسی معین

(مُ وَ ضَ یا وِ ض ) [ ع . معاوضة ] 1 - (مص م .) با هم عوض کردن . 2 - (اِمص .) تبدیل ، تعویض .

جست‌وجوی هم‌آوا

محاودة

لغت‌نامه دهخدا

محاودة. [ م ُوَ دَ ] (ع مص ) تُحاوِدُه ُ الحُمّی ̍ مُحاوَدَةً؛ تب متعهد وی است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).

مهاودة

لغت‌نامه دهخدا

مهاودة. [ م ُ وَ دَ ] (ع مص ) با هم وعده کردن و آشتی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || یکدیگر را مایل گردانیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مایل شدن . (از اقرب الموارد). || بازگردیدن با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). معا

معاودة

لغت‌نامه دهخدا

معاودة. [ م ُ وَ دَ ] (ع مص ) دیگرباره با کاری بازگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). عِواد. بازگشتن به اول کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازگشتن به کار اوّل . (از اقرب الموارد). بازگشتن به اول چیزی . (ناظم الاطباء). || باز گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): عاودته الحمی معاودة و