لغتنامه دهخدا
عوک . [ ع َ] (ع مص ) مایل گردیدن بر کس و بازگردیدن و حمله کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مایل شدن و حمله کردن بر کسی . || روی آوردن وپیش آمدن . (از اقرب الموارد). پیش آمدن . (منتهی الارب ). || به خانه برگشتن زن و خوردن آنچه درآن باشد. (از منتهی الارب )