معبود

ma'bud

معنی

۱. پرستیده‌شده؛ پرستش‌شده.
۲. خداوند.

مترادف

۱. مورد پرستش ≠ عابد، پرستشگر
۲. خدا، پروردگار

برابر پارسی

پرسته

جست‌وجوی دقیق

معبود

لغت‌نامه دهخدا

معبود. [ م َ ] (ع ص ) پرستش کرده شده . (آنندراج ). پرستش شده . (ناظم الاطباء). آنکه او را پرستند. عبادت شده .پرستیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : داده است بدو ملک جهان خالق معبودبا خالق معبود کسی را نبود کار. منوچهری .<

معبود

دیکشنری عربی به فارسی

بت , صنم , خداي دروغي , مجسمه , لا ف زن , دغل باز , سفسطه , وابسته به خدايان دروغي وبت ها , معبود

معبود

فرهنگ فارسی عمید

۱. پرستیده‌شده؛ پرستش‌شده.۲. خداوند.

معبود

دیکشنری فارسی به عربی

معبود

دیکشنری فارسی به انگلیسی

God, idol

جست‌وجوی هم‌آوا

مهبوت

لغت‌نامه دهخدا

مهبوت . [ م َ ] (ع ص ) مرد بددل و هوش باخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد بددل و بی خرد. (ناظم الاطباء). بی خرد. (از اقرب الموارد). || رجل مهبوت الفؤاد؛ مرد دل کنده شده . (ناظم الاطباء).

مهبود

لغت‌نامه دهخدا

مهبود. [ م َ ] (اِخ ) نام وزیر انوشیروان که زروان او و پسران او را به زهر ریختن درطعام انوشیروان متهم کرد، انوشیروان بدانست و او رابا خانمانش برانداخت . (یادداشت مؤلف ) : بترسید مهبود و گفت ای جوان به زخم تو سندان ندارد توان . <p class="au

مهبوط

لغت‌نامه دهخدا

مهبوط. [ م َ ] (ع ص ) لاغر از بیماری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).

معبوط

لغت‌نامه دهخدا

معبوط. [ م َ ] (ع ص ) ثوب معبوط؛ جامه ٔ نودریده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دریده شده . (از ذیل اقرب الموارد). || لحم معبوط؛ گوشتی که جانور درنده در آن دندان نزده و علتی بدان نرسیده باشد. (از اقرب الموارد).

مهبود

فرهنگ نام‌ها

(تلفظ: mah bud) وزیر و گنجور بیدار دل انوشیروان که دلی پر خرد و رایی درست داشت و پیوسته در جستجوی نیکنامی بود و انوشیروان در بزم‌ها بجز از دست وی غذا نمی‌خورد .