ترجمه مقاله

معتاد

mo'tād

کسی که به کاری یا چیزی عادت کرده؛ عادت‌گیرنده.

۱. آمخته، اخت، خوگر، خوگیر، مالوف، مانوس
۲. افیونی، تریاکی، وافوری، افیونخور

بنگ

ترجمه مقاله