معتنابهلغتنامه دهخدامعتنابه . [ م ُ ت َ ب ِه ْ] (ع ص مرکب ) کاری که محل اعتنا و اهتمام باشد. (ناظم الاطباء). قابل اعتنا. قابل توجه . || بسیار: مقدار معتنابهی از ثروت خود را در قمار باخت .
زیادفرهنگ مترادف و متضادبابرکت، بس، بسیار، بیشمار، بینهایت، جزیل، خیلی، عدیده، فراوان، کثیر، معتنابه، مفرط، وافر، هنگفت