معتنیلغتنامه دهخدامعتنی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) تیماردارنده و اهتمام کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مشغول به سعی و کوشش و رنج . (ناظم الاطباء). اعتناکننده : و در استخلاص بواسطه ٔ ارباب قدرت و اهل اختصاص ، که به راستی همه مشفق و معتنی بودند، به هر طریق می کوش
مهتنیلغتنامه دهخدامهتنی ٔ. [ م ُ ت َ ن ِءْ ] (ع ص ) نیکو تیمارکننده ٔ شتران . (آنندراج ). مرد دانای نیکو تیمارکننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتناء شود.
معاطنلغتنامه دهخدامعاطن . [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ مَعطِن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ معطن به معنی خوابگاه شتران و آغل گوسپندان نزدیک آب . (آنندراج ). و رجوع به معطن شود.
معتنلغتنامه دهخدامعتن . [ م ُ ت ِ ] (ع ص ) سخت تقاضاکننده بر قرض دار. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتان شود.
معثنلغتنامه دهخدامعثن . [ م ُ ع َث ْ ث َ ] (ع ص ) مرد سطبر ریش و انبوه آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).