لغتنامه دهخدا
محتاج . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ح وج ») حاجتمند و نیازمند. (ناظم الاطباء). نیازمند. (مهذب الاسماء) (دهار). حاجتومند. نیازومند. نیازی . (یادداشت مرحوم دهخدا). ثرب . عدوم . (منتهی الارب ). مفتقر : لبت سیب بهشت و من محتاج یافتن را همی نیابم ویل .