معطفلغتنامه دهخدامعطف . [ م َ طِ ] (ع اِ) گردن . (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). || معطف الرجل ؛کنار مرد از سر و تارک . ج ، معاطف . (ناظم الاطباء).
معطفلغتنامه دهخدامعطف . [ م ِ طَ ] (ع اِ) چادر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ردا. (اقرب الموارد)(محیط المحیط). || شمشیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شمشیر. ج ، معاطف . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || فرس سهل المعطف ؛ اسب رام و خوش راه که به هر طرف خواهند عنان
معطفدیکشنری عربی به فارسیکت , نيمتنه , روکش , پوشاندن , روکش کردن , اندودن , پالتو , عايق باران , ضدباران کردن , پاد اب , دافع اب , عايق اب , ضد اب
معاطفلغتنامه دهخدامعاطف . [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ مِعطَف . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به معطف شود. || ج ِ مَعطِف . گردنها. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به معطف شود. || چمهای رود و چمهای دره . (ناظم الاطباء). پیچ و خمها. پیچها : بر معاطف آن شعاب و مخارم آ
معطوفلغتنامه دهخدامعطوف . [ م َ ] (ع ص ) پیچانیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). پیچیده شده . (ناظم الاطباء) : سزاوارتر چیزی که زبان گوینده بدان مشعوف باشد و عنان جوینده بدان معطوف حمد و ثنای باری جلت قدرته ... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران
معطفةلغتنامه دهخدامعطفة. [ م ُ ع َطْ طَ ف َ ] (ع ص ) قسی معطفة؛ کمان کج کرده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). کمانهای خمیده ٔ کج کرده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || لقاح معطفة؛ شترمادگان بر بچه مهربان کرده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
معطفةلغتنامه دهخدامعطفة. [ م ُ ع َطْ طَ ف َ ] (ع ص ) قسی معطفة؛ کمان کج کرده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). کمانهای خمیده ٔ کج کرده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || لقاح معطفة؛ شترمادگان بر بچه مهربان کرده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).