معمودیهلغتنامه دهخدامعمودیه . [ م َ دی ی َ / ی ِ ] (ع اِ) معمودیة. رجوع به معمودی و معمودانی و ماده ٔ قبل شود.- برکه ٔ معمودیه ؛ آبی که مسیحیان کودکان خود را طی مراسمی خاص در آن غسل دهند : ز آب چشم من ای د
محمودهلغتنامه دهخدامحموده . [ م َ دَ ] (ع ص ) محمودة. پسندیده و ستوده : و سقم صفراوی نهار را به سقمونیای تدابیر محموده دفع نماید. (دره ٔ نادره چ سیدجعفر شهیدی ص 89 و 90). آثار محموده ٔ او بر صحایف اعمال
محمودهلغتنامه دهخدامحموده . [ م َ دَ / دِ ] (اِ) سقمونیا. داروئی مسهل . زاخل . عصاره ٔ نباتی پرشیر که شاخهای بسیار از یک بیخ آن می روید و به قدر سه چهار ذرع بر زمین پهن می شود و برگش مثل لبلاب و... گلش سفید است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) :</span
محمودهلغتنامه دهخدامحموده . [ م َ دَ / دِ ] (اِ) گیاهی است پایا از تیره ٔ پیچک ها که در حقیقت یکی از گونه های نیلوفر است . دارای ریشه ٔ ستبر گوشت دار و ساقه ٔ بالارونده و پیچنده به ارتفاع بین 2 تا 5</
محمودهلغتنامه دهخدامحموده . [ م َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 32هزارگزی باختر شوسه ٔ سنندج به سقز و یک هزارگزی راه جدید به سنندج با 95 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه و راه آ
محمودةلغتنامه دهخدامحمودة.[ م َ دَ ] (ع ص ) مؤنث محمود. نعت مفعولی از حمد.- محمودةالخصائل ؛ نیکوسیر : دل داده ام بیاری شوخی کشی نگاری مرضیةالسجایا محمودةالخصائل .حافظ.
معمودانیلغتنامه دهخدامعمودانی . [ م َ ] (از ع ، اِ) آبی مر ترسایان را که کودکان خود را در آن فروبرده غسل می دهند و آن را بمنزله ٔ ختنه می دانند و می گویند کودکان را پاک می کند. (ناظم الاطباء). معمودیه . و رجوع به سه ماده ٔ بعد شود.
مهاجرینلغتنامه دهخدامهاجرین . [ م ُ ج ِ ] (اِخ ) گروهی که معمودیه و قربان و هدایا را معتقدند و آنان را اعیادی است و در عبادتگاه خویش گاو و گوسفند و خوک قربانی کنند و زنان را از صحبت ائمه ٔ خویش مانع نشوند، اما نکاح ناشایسته را زشت دانند. (ابن الندیم ).