مغازیلغتنامه دهخدامغازی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَغزی ̍. جنگها. (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ج ِ مغزاة. (ناظم الاطباء) : جمعی ز مغازیْت حاصل آیدمن نظم کنم جمع آن مغازی . مسعودسعد. || مواضع یا زمانهای جنگ . (از اقرب ال
علی مغازیلغتنامه دهخداعلی مغازی . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن محمد مغازی زواوی . صوفی و از اهل طریقت بود. او راست : الفیوضات الاحسانیة و التدرجات الانسانیة فی نشر الطریقة الخلوتیة، که در سال 1301 هَ . ق . به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین ).
مغزیلغتنامه دهخدامغزی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مغز: سکته ٔ مغزی . خونریزی مغزی . آسیب مغزی . ضربه ٔ مغزی . || (اِ) در خیاطی ، نواری باریک چون قیطانی که به درازی درز شلوار یا لبه ٔ جامه دوزند مخالف رنگ شلوار یا جامه . حاشیه ٔ باریک بر کنار جامه از لونی دیگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ||
مغزیلغتنامه دهخدامغزی . [ م َ زا ] (ع اِ) غزو. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). قصد که به سوی دشمن بود به حرب . ج ، مغازی . (مهذب الاسماء). غزو. ج ، مغازی . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به غزو شود. || موضع غزو. (از اقرب الموارد). جنگ گاه . میدان جنگ . ج ، مغازی . (یادداشت به خط مرحوم دهخد
مغزيدیکشنری عربی به فارسیاخلا قي , معنوي , وابسته بعلم اخلا ق , روحيه , اخلا ق , پند , معني , مفهوم , سيرت
علی مغازیلغتنامه دهخداعلی مغازی . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن محمد مغازی زواوی . صوفی و از اهل طریقت بود. او راست : الفیوضات الاحسانیة و التدرجات الانسانیة فی نشر الطریقة الخلوتیة، که در سال 1301 هَ . ق . به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین ).
علی زواویلغتنامه دهخداعلی زواوی . [ ع َ ی ِ زَ ] (اِخ ) ابن محمد مغازی زواوی . رجوع به علی مغازی شود.
مغزاةلغتنامه دهخدامغزاة. [ م َ ] (ع اِ) بمعنی غَزوَة. (محیط المحیط). یک دفعه کشش و جنگ با دشمن دین . ج ، مغازی . (ناظم الاطباء). مفرد مغازی . (از اقرب الموارد). و رجوع به مغازی شود.
ذبابلغتنامه دهخداذباب . [ ذِ ] (اِخ ) کوهی است به مدینة الرسول . (مراصد الاطلاع ). و نام او در کتب مغازی مکرر آمده است .و ربنجنی در مهذب الاسماء گوید، کوهی است به مکّه .
کاشی غازمغازیلغتنامه دهخداکاشی غازمغازی . [ م َ ](اِ مرکب ) کاشی که در مقابل آفتاب هفت رنگ در آن مشاهده می شود. رجوع به معرق و کاشی کاری شود. نوعی از صنایع که در عمارت کنند. و رجوع به «غازمغازی » شود.
علی مغازیلغتنامه دهخداعلی مغازی . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن محمد مغازی زواوی . صوفی و از اهل طریقت بود. او راست : الفیوضات الاحسانیة و التدرجات الانسانیة فی نشر الطریقة الخلوتیة، که در سال 1301 هَ . ق . به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین ).
غازمغازیلغتنامه دهخداغازمغازی . [ م َ ] (اِ) یا ماغازی . (کاشی ...) یا کاشی معرق . || رنگ . رجوع به پر طاوس شود.