مغایظتلغتنامه دهخدامغایظت . [ م ُ ی َ / ی ِ ظَ ] (از ع ، اِمص ) مغایظة. نسبت به هم خشم داشتن : میان فایق و بکتوزون مشاحتی قدیم قائم بود و مغایظتی قوی مستمر. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص <span class="
مغایظةلغتنامه دهخدامغایظة. [ م ُ ی َ ظَ ] (ع مص ) با کسی خشم گرفتن . (المصاد زوزنی ). به خشم آوردن . (صراح ). به خشم آوردن کسی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مغایظت و مغایظه شود.
مغایظهلغتنامه دهخدامغایظه . [ م ُ ی َ ظَ / ی ِ ظِ ] (از ع ، اِمص ) مغایظة. رجوع به ماده ٔ قبل و مغایظت شود.- بر مغایظه ٔ کسی ؛ علی رغم او.با وجود خشم و ناخشنودی او : آن حدیث درازکشید و حشم لوهور و غازیان احمد