مغللغتنامه دهخدامغل . [ م َ ] (اِ) به معنی خواب و استراحت باشد. (برهان )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به مغلگاه شود.
حمزه ٔ عروضیلغتنامه دهخداحمزه ٔ عروضی . [ ح َ زَ ی ِ ع َ ] (اِخ ) از قدمای شعر است و بیت ذیل در لغتنامه ٔ اسدی از او برای کلمه ٔ مغلگاه شاهد آمده است :قرارگاه ومغلگاهشان همی ز بهشت بکوهسار کنی و بژرف چاه کنی .رجوع به لغتنامه ٔاسدی شود.
گاهلغتنامه دهخداگاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فردوسی .باده ای چون گلاب روشن و تلخ مانده در خم ز گا