مفاوزلغتنامه دهخدامفاوز. [ م َ وِ ] (ع اِ) ج ِ مفازة. (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مفازة شود.
مفازاتلغتنامه دهخدامفازات . [ م َ] (ع اِ) مفازة. (ترجمان القرآن ) (اقرب الموارد). بیابانهای بی آب : و بسا کوشکهای منقش و باغهای دلکش که بنا کردند و بیاراستند. که امروز با زمین هموار گشته است و با مفازات و اودیه برابر شده . (چهارمقاله صص 45</spa