مفتاحلغتنامه دهخدامفتاح . [ م ِ ] (ع اِ) کلید.مِفتَح . (مهذب الاسماء). کلید و هرچه بدان چیزی گشایند. ج ، مفاتیح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آلتی که بدان در و هر چیز بسته را بگشایند و کلید. (ناظم الاطباء). آلت گشودن قفل و در بسته . اقلید. مِقلاد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <
مفتاحدیکشنری عربی به فارسیدربطري بازکن , کليد , کليد درخانه , کليد کلون در , ترکه , چوب زدن , سويچ برق , سويچ زدن , جريان را عوض کردن , تعويض , نقشه فريبنده , عمل تند و وحشيانه , اچار , اچار فرانسه , تند , چرخش , پيچ دادن , پيچ خوردن
مفتوحلغتنامه دهخدامفتوح .[ م َ ] (ع ص ) گشاده شده . (آنندراج ). گشاده و باز شده . (ناظم الاطباء). گشاده . گشوده . باز. مقابل مسدود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : درهای داد و انصاف که بواسطه ٔ و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان ، مفتوح و گشاده است مغلق ماندی . (جهانگشای جوی