مفصللغتنامه دهخدامفصل . [ م ُ ف َص ْ ص َ ] (ع ص ) تفصیل کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مشروح . مقابل مجمل و مختصر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نسختی که تلک ... مفصل در باب خواهش خود نبشته بودبر رای امیر عرض داد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 405</s
مفصللغتنامه دهخدامفصل . [ م َ ص ِ ] (ع اِ) بند اندام و هر جای پیوستگی دو استخوان . ج ، مفاصل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیوندگاه اندام . (غیاث ). بندگاه . (ذخیره ٔخوارزمشاهی ). بند. پیوند. ملتقای دو استخوان از تن حیوان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محل اتصا
مفصللغتنامه دهخدامفصل . [ م ِ ص َ ] (ع اِ) زبان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مفصللغتنامه دهخدامفصل . [ م ُ ف َص ْ ص ِ ] (ع ص ) آنکه بیان می کند و فصل فصل می سازد و جزٔجزء می نماید. (ناظم الاطباء). و رجوع به تفصیل شود.
مفشللغتنامه دهخدامفشل . [ م ِ ش َ ] (ع اِ) پرده ٔ هودج . || (ص ) آنکه در غیر قوم خود نکاح کند تا فرزند لاغر نیارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مفاشل . (اقرب الموارد).
مَفصَلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت صال، محل اتصال، پیوند، بند، زانو، لولا، درز، رباط محل جوشکاری زانو، آرنج، مچ، قوزک، بندانگشت تقاطع، بافت متقاطع شیرازه، فنر
بازسازی مفصلjoint reconstructionواژههای مصوب فرهنگستانبرداشتن و جایگزین کردن سطح مفصل برای بازگرداندن عملکرد آن
بزل مفصلarthrocentesisواژههای مصوب فرهنگستانبیرون کشیدن مایع داخل مفصل با استفاده از سوزن متـ . بندآهنج
مفصلةلغتنامه دهخدامفصلة. [ م ُ ف َص ْ ص َ ل َ ](ع ص ) تأنیث مفصل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مفصلةالاسامی ؛ که نامشان به شرح آمده است . که نامشان به تفصیل بیان شده است .
مفصلاًلغتنامه دهخدامفصلاً. [ م ُ ف َص ْ ص َ لَن ْ ] (ع ق ) مأخوذ از تازی ، با تفصیل و مشروحاً و با دقت و با بیان طولانی . (ناظم الاطباء).
چهاربندفرهنگ فارسی عمید۱. دو مفصل دست یا آرنج، و دو مفصل زانو؛ چهار مفصل.۲. [مجاز] دنیا و چهارعنصر.
articulationsدیکشنری انگلیسی به فارسیمفصل، مفصل بندی، طرز گفتار، تلفظ شمرده، تلفظ، بند، بند جنبنده، مفصل متحرک
مفصلةلغتنامه دهخدامفصلة. [ م ُ ف َص ْ ص َ ل َ ](ع ص ) تأنیث مفصل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مفصلةالاسامی ؛ که نامشان به شرح آمده است . که نامشان به تفصیل بیان شده است .
مفصلاًلغتنامه دهخدامفصلاً. [ م ُ ف َص ْ ص َ لَن ْ ] (ع ق ) مأخوذ از تازی ، با تفصیل و مشروحاً و با دقت و با بیان طولانی . (ناظم الاطباء).
دامنۀ حرکت مفصلjoint rangeواژههای مصوب فرهنگستاندامنۀ کامل حرکت مفصل که با زاویهسنج اندازهگیری میشود
بازسازی مفصلjoint reconstructionواژههای مصوب فرهنگستانبرداشتن و جایگزین کردن سطح مفصل برای بازگرداندن عملکرد آن
بزل مفصلarthrocentesisواژههای مصوب فرهنگستانبیرون کشیدن مایع داخل مفصل با استفاده از سوزن متـ . بندآهنج