مفضضلغتنامه دهخدامفضض . [ م ُ ف َض ْ ض َ ] (ع ص ) سیم اندود. (صراح ). سیم اندود کرده شده . (آنندراج ).سیم اندود. نقره گین . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آب نقره داده شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || سیم کوفت . (صراح ). مرصع به نقره . (ازاقرب الموارد). نقره کوب . (یادداشت به خط مر
مفضوضلغتنامه دهخدامفضوض . [ م َ ] (ع ص ) اشک فراوان ریخته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ) (از اقرب الموارد).
مفذاذلغتنامه دهخدامفذاذ. [ م ِ ] (ع ص ) گوسپند که یک بچه زادن خوی او باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گوسپندی که یک بچه زادن در یک شکم عادت وی باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مفضاضلغتنامه دهخدامفضاض . [ م ِ ] (ع اِ) کلوخ کوب . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). مِفَض ّ. مِفَضّة. (اقرب الموارد).
مفاداتلغتنامه دهخدامفادات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) فدیه دادن کسی را از اسیری بازخریدن یا اسیر را با اسیری یا کشتنیی را با کشتنی دیگر بدل کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مفاداة. و رجوع به مفاداة شود.
استنسوارلغتنامه دهخدااستنسوار. [ اُ ت َ ] (فرانسوی ، اِ) (از لاتینی استنسوس ، به معنی نموده ) ظرفی مفضّض یا مُطلا که مسیحیان در آن نان مقدس گذارند.
سیم اندودلغتنامه دهخداسیم اندود. [ اَ ] (ن مف مرکب ) سیم آلود. (آنندراج ). مفضض و هر چیز اندوده شده از نقره . (ناظم الاطباء). سیم اندوده . آب نقره داده .