عهدنامهفرهنگ مترادف و متضادپروتکل، پیماننامه، تعهدنامه، قرارداد، قرارنامه، معاهده، مقاوله، مقاولهنامه
مقاولةلغتنامه دهخدامقاولة. [ م ُ وَ ل َ ] (ع مص ) با کسی قول کردن . (المصادر زوزنی ). با کسی قول کردن و گفت و شنید کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مفاوضة. مجادلة. (اقرب الموارد). و رجوع به مقاوله و مقاولت شود.