فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: نظم
بودن، اول رسیدن، پیشیگرفتن، پیشی جستن، تقدم جستن، سبقتگرفتن، پیش فتادن، پیش افتادن، جلوتررفتن
مقدم بودن، اول صف بودن، پیشتاز بودن، کشفکردن، پیشدستی کردن، جلو بودن، فائق آمدن، اول بودن، طلایه کردن، پیشقراولیکردن
راه رانشان دادن، راهنما بودن، راهنمایی کردن، علامت دادن
پیشاهنگبودن، نمونه