مقراضگرلغتنامه دهخدامقراضگر. [ م ِ گ َ ] (ص مرکب ) از عالم کاردگر و شمشیرگر. (آنندراج ). سازنده ٔ مقراض . قیچی ساز : چه گوییم از وصف مقراضگرکزو شد مراریزه ریزه جگر.میرزاطاهر وحید (از آنندراج ).
چشم سخت کردنلغتنامه دهخداچشم سخت کردن . [چ َ / چ ِ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی حیایی کردن . || دیده بر چیزی گماشتن . (آنندراج ) : مرا کرد از صبر و آرام فردچو مقراض تا چشم را سخت کرد.وحید (در تعریف مقراضگر از آنندرا