مقروضلغتنامه دهخدامقروض . [ م َ ] (ع اِ) نشخوار شتر که از گلو برآرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص ) بریده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مدیون و قرض دار و وام دار. (ناظم الاطباء). وام داده شده . (آنندراج ). بدهکار. غریم . مدیون و در عربی بدین معنی ن
مکرودلغتنامه دهخدامکرود. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نشتا (نشتارود) است که در شهرستان شهسوار واقع است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ، ج 3).
مکرودلغتنامه دهخدامکرود. [ م َ ] (ع ص ) بریده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شارب مکرود؛ سبلت قطع شده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مقراضلغتنامه دهخدامقراض . [ م ِ ] (ع اِ) ناخن پیرای . (مهذب الاسماء). گاز. (صراح ). دوکارد. (دهار). گاز و دوکارد، وهما مقراضان . ج ، مقاریض . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). افزار معروف که بدان جامه و کاغذ و امثال آن می برند و آن را در عرف هند کترنی گویند. (آنندراج ). آنچه بدان پارچه و جز آن
مقروضیلغتنامه دهخدامقروضی . [ م َ ] (حامص ) وام داری و قرض و وام و دین . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
مقروضیلغتنامه دهخدامقروضی . [ م َ ] (حامص ) وام داری و قرض و وام و دین . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.