ترجمه مقاله

مقروض

maqruz

۱. بریده‌شده.
۲. وام‌دار؛ بدهکار.

بدهکار، قرضدار، وامدار، وامی ≠ بستانکار، طلبکار

وامدار، بدهکار

ترجمه مقاله