راست بخشلغتنامه دهخداراست بخش . [ ب َ ] (نف مرکب ) مقسط. (مهذب الاسماء). بخش کننده بقسط و عدل . بخش کننده بتساوی و استواء.
قَاسِطُونَفرهنگ واژگان قرآنمايلين به سوي باطل (قاسط به معناي عدول کننده از حق است ، بر خلاف کلمه مقسط که به معناي عدول کننده به سوي حق است . يکي از معاني باب افعال ضد معناي ثلاثي مجرّد است)
دادگرلغتنامه دهخدادادگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) عادل . مقسط. (دهار). داور. دادرس : توگر دادگر باشی و پاک رای همی مزد یابی بدیگرسرای . فردوسی .که ای شاه نیک اختر دادگرتو بی چاشنی دست خوردن مبر. فردوسی .اگ
خدالغتنامه دهخداخدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده است : پهلوی متأخر xvatay ، پهلوی اشکانی xvatadh ،