ملاعبهلغتنامه دهخداملاعبه . [ م ُ ع َ ب َ /ع ِ ب ِ ] (از ع ، اِمص ) با کسی بازی کردن . (غیاث ). ملاعبة. رجوع به ملاعبة شود. || عشقبازی . (ناظم الاطباء). لاس . لاس زدن . دست بازی . دست بازی کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || بازی و شوخی .(ناظم الاطباء). و رج
ملاعبةلغتنامه دهخداملاعبة. [ م ُ ع َ ب َ ] (ع مص ) با کسی بازی کردن . لِعاب . (تاج المصادربیهقی ). با هم بازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بازی کردن با زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
کرم کشیلغتنامه دهخداکرم کشی . [ ک ِ ک ُ ] (حامص مرکب ) کشتن کرم . || دست بازی . ملاعبه .ملاعبه با کمی بی شرمی و بی حفاظی . (یادداشت مؤلف ).- کرم کشی کردن ؛ ملاعبه کردن شهوانی در میان جمع. ملاعبه با یکدیگر چنانکه نامزد با نامزد خویش . ملاعبه و مداعبه کردن مردی و زنی