ملعنتلغتنامه دهخداملعنت . [ م َ ع َ ن َ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، کاری که سبب لعنت گردد و شیطنت . (ناظم الاطباء). ملعنة. رجوع به ملعنة شود. || (اِمص ) ملعونی . بنفرینی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ملعنتفرهنگ فارسی معین(مَ عَ نَ) [ ع . ملعنة ] (اِ.) 1 - محل قضای حاجت ، جای تغوط . 2 - آن چه موجب لعن شود. 3 - در فارسی : بدذاتی ، شیطنت .
ملحوناتلغتنامه دهخداملحونات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ملحونه ، تأنیث ملحون . اشعاری که با الحان و مقامات موسیقی خوانده شود : به حکم آنکه ارباب صناعت موسیقی بر این وزن الحان شریف ساخته و طریق لطیف تألیف کرده اندو عادت چنان رفته است که هرچه از آن جنس بر ابیات تازی سازند آن
شیطنتلغتنامه دهخداشیطنت . [ ش َ / ش ِ طَ ن َ ] (از ع ، اِمص ) دیوی و شیطانی . (ناظم الاطباء). کاری چون کار شیطان کردن . (یادداشت مؤلف ) : لاف فریدون زدن وآنگه ضحاک وارسلطنت و شیطنت هر دو بهم داشتن . خاقانی