ملکوتلغتنامه دهخداملکوت . [ م َ ل َ ] (ع اِ) پادشاهی . (دهار). پادشاهی بزرگ . (ترجمان القرآن ). بزرگی و چیرگی . مَلکُوَة. (منتهی الارب ). چیرگی و عزت و بزرگی و عظمت و سلطان . (ناظم الاطباء). عز و سلطان . (اقرب الموارد). پادشاهی و پروردگاری و تصرف . (غیاث ) (آنندراج ) :
ملکوتلغتنامه دهخداملکوت . [ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سمام است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع است و 130 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
ملقوطلغتنامه دهخداملقوط. [ م َ ] (ع ص ) از زمین برگرفته . (منتهی الارب ) (آنندراج )(از اقرب الموارد). || بچه ٔ نوزاده ٔ بر زمین افکنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لقیط و از زمین برگرفته . (ناظم الاطباء). کودک نوزادی که بر زمین افکنند و برداشته شود. ج ، ملاقیط. (از اقرب الموارد).
عالم ملکوتلغتنامه دهخداعالم ملکوت . [ ل َ م ِ م َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )عالم جبروت و عالم مجردات است . (ناظم الاطباء). ملاصدرا گوید: عالم شهادت مانند قشر است نسبت به عالم ملکوت و مانند قالب است به قیاس به عالم روح . عالم ملکوت مقابل عالم شهادت است . (از اسفار ج 3<
عالم ملکوت اسفللغتنامه دهخداعالم ملکوت اسفل . [ ل َ م ِ م َ ل َ ت ِ اَ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) عالم مثل معلقه و صور مقداری است . (رسائل ملاصدرا ص 151، 283). و رجوع به شرح منظومه ص 183 شود.
عالم ملکوت اعلیلغتنامه دهخداعالم ملکوت اعلی . [ ل َ م ِ م َ ل َ ت ِ اَ لا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عالم غیب و عالم مجردات محض و عقول است . (از شرح منظومه ص 183 و رسائل ملاصدرا ص 151). و رجوع به عالم غیب شود.
ملکوتیاتلغتنامه دهخداملکوتیات . [ م َ ل َ تی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ ملکوتیة، تأنیث ملکوتی : هرچه ملکوتیات است بیخهای آن شجره تصور کن و هر چه جسمانیات است تنه ٔ شجره . (مرصادالعباد چ نجم الدوله ص 36). و رجوع به ملکوتی شود.
ملکوتالغتنامه دهخداملکوتا. [ م َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند به معنی شهریار باشد و آن پادشاهی است که از همه ٔ پادشاهان زمان خود بزرگتر است . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). هزوارش ملکوتا ، ملنکوتا ، ملکوتا و پهلوی شهردار (شهریار). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
ملکوتیلغتنامه دهخداملکوتی . [ م َ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به ملکوت . روحانی . مجرد. آسمانی : ذات ملکوتی .
ملکوتیدیکشنری فارسی به انگلیسیangelic, angelical, celestial, divine, ethereal, godlike, Olympian, paradisiacal
ملکوةلغتنامه دهخداملکوة. [ م َ ک ُ وَ ] (ع اِ) ملکوت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به ملکوت شود.
ملکوتیاتلغتنامه دهخداملکوتیات . [ م َ ل َ تی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ ملکوتیة، تأنیث ملکوتی : هرچه ملکوتیات است بیخهای آن شجره تصور کن و هر چه جسمانیات است تنه ٔ شجره . (مرصادالعباد چ نجم الدوله ص 36). و رجوع به ملکوتی شود.
ملکوتالغتنامه دهخداملکوتا. [ م َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند به معنی شهریار باشد و آن پادشاهی است که از همه ٔ پادشاهان زمان خود بزرگتر است . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). هزوارش ملکوتا ، ملنکوتا ، ملکوتا و پهلوی شهردار (شهریار). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
ملکوتیلغتنامه دهخداملکوتی . [ م َ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به ملکوت . روحانی . مجرد. آسمانی : ذات ملکوتی .
ملکوتیدیکشنری فارسی به انگلیسیangelic, angelical, celestial, divine, ethereal, godlike, Olympian, paradisiacal
عالم ملکوتلغتنامه دهخداعالم ملکوت . [ ل َ م ِ م َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )عالم جبروت و عالم مجردات است . (ناظم الاطباء). ملاصدرا گوید: عالم شهادت مانند قشر است نسبت به عالم ملکوت و مانند قالب است به قیاس به عالم روح . عالم ملکوت مقابل عالم شهادت است . (از اسفار ج 3<