ملیملغتنامه دهخداملیم . [ م ُ ] (ع ص ) سزاوار ملامت .منه المثل : رب لائم ملیم . (منتهی الارب ) (از آنندراج ).سزاوار ملامت و شایسته ٔ نکوهش . المثل : رب لائم ملیم ؛ چه بسیار نکوهش کننده ای که خود شایسته و سزاوار نکوهش و ملامت است . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) . ملیم آن کس باشد که کاری کند
ملیملغتنامه دهخداملیم . [ ] (اِ) واحد پولی در مصر و هزار عدد از آن برابر یک جنیه ، یعنی یک دینار مصری است . (النقود العربیة ص 26).
ملیملغتنامه دهخداملیم . [ م َ ] (ع ص ) نکوهیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ملوم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ململغتنامه دهخداملم . [ م َ ل َ ] (ع ص ) مرد ناکس و فرومایه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ململغتنامه دهخداملم . [ م ِ ل َم م ] (ع ص ) رجل ملم ؛ آنکه جمع کند قوم یا عشیره ٔ پراکنده ٔ خود را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- رجل ملم مِعَم ّ ؛ مردی که کارهای مردم اصلاح کند و نیکی او به همگان رسد. (از اقرب الموارد).
ململغتنامه دهخداملم . [ م ِ ل َم م / م ُ ل َم م ] (ع ص ) سخت و استوار از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).
ململغتنامه دهخداملم . [ م ُ ل ِم م ] (ع ص ) غلام ملم ؛ کودک نزدیک به بلوغ . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلای نازل . سختی و بلا : این تصور مکن که در هیچ ملم و مهم که پیش آید... مرا از پیشبرد کار تو اغفال و اذهان تواند بود. (مرزبان
قرشلغتنامه دهخداقرش .[ ق ِ ] (اِ) پول رایج مصر برابر ده ملیم . هر هزار ملیم یک جینه ٔ مصری است . (دایرةالمعارف فرید وجدی ).
الفلغتنامه دهخداالف . [ اُ ] (ع اِ) همان ملیم یا ملیماست که جزئی از اَلف (واحد پول عربی ) است . رجوع به ملیم و النقودالعربیة ص 176 شود.
مُلِيمٌفرهنگ واژگان قرآنمورد ملامت قرار گرفته (کلمه مليم اسم فاعل از لام است ، که به معناي داخل شدن در ملامت است ، مانند احرام که به معناي داخل شدن در حرم است )
جنیهلغتنامه دهخداجنیه . [ ج ُ ن َ ] (ع اِ) لیره ٔ مصری برابر با صد غرش یا هزار ملیم . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جَنیه شود.