ممتلیلغتنامه دهخداممتلی ٔ. [ م ُ ت َ ل ِءْ ] (ع ص ) پرشده . (ناظم الاطباء). پر. آگنده . رجوع به امتلاء و ممتلی شود.
ممتلیلغتنامه دهخداممتلی . [ م ُ ت َ ] (از ع ، ص ) پر. آگنده . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). پر. لبالب . آگنده . (از ناظم الاطباء). انباشته . مَلاَّن : اندر خریف دماغ از رطوبتهای فزونی ممتلی گردد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). خاصه اگر رگهای زیر زبان ممتلی و کشیده باشد. (ذخی
ممتلیلغتنامه دهخداممتلی ٔ. [ م ُ ت َ ل ِءْ ] (ع ص ) پرشده . (ناظم الاطباء). پر. آگنده . رجوع به امتلاء و ممتلی شود.
ممتلیلغتنامه دهخداممتلی ٔ. [ م ُ ت َ ل ِءْ ] (ع ص ) پرشده . (ناظم الاطباء). پر. آگنده . رجوع به امتلاء و ممتلی شود.
ممتلیلغتنامه دهخداممتلی . [ م ُ ت َ ] (از ع ، ص ) پر. آگنده . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). پر. لبالب . آگنده . (از ناظم الاطباء). انباشته . مَلاَّن : اندر خریف دماغ از رطوبتهای فزونی ممتلی گردد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). خاصه اگر رگهای زیر زبان ممتلی و کشیده باشد. (ذخی
ممتلیلغتنامه دهخداممتلی ٔ. [ م ُ ت َ ل ِءْ ] (ع ص ) پرشده . (ناظم الاطباء). پر. آگنده . رجوع به امتلاء و ممتلی شود.
ممتلیلغتنامه دهخداممتلی . [ م ُ ت َ ] (از ع ، ص ) پر. آگنده . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). پر. لبالب . آگنده . (از ناظم الاطباء). انباشته . مَلاَّن : اندر خریف دماغ از رطوبتهای فزونی ممتلی گردد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). خاصه اگر رگهای زیر زبان ممتلی و کشیده باشد. (ذخی