ممطرلغتنامه دهخداممطر. [ م ِ طَ ] (ع اِ) لباس پشمین که در باران برای محافظت از آن می پوشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بارانی . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ).جامه ٔ بارانی . ج ، مماطر. (مهذب الاسماء). یاپونچی .
ممطرلغتنامه دهخداممطر. [ م ُ طِ ] (ع ص ) بارنده . بارانی .- عارض ممطر ؛ ابر بارنده . (از ناظم الاطباء).- یوم ممطر ؛ روز بارانی . روز باباران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
ممطیرلغتنامه دهخداممطیر. [ م َ ] (اِخ )شهری است در طبرستان . محمدبن احمد همدانی گفته است بعد از آمل بزرگترین شهر طبرستان ممطیر است و میان آن دو شش فرسخ راه است . (از معجم البلدان ). مامطیر.
مماطرلغتنامه دهخدامماطر. [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ ممطر. (دهار). بارانیها: و المماطر الازنیکیة هی الغایة فی الجودة. (معجم البلدان ، ذیل ازنیک ، شهری در ساحل دریای قسطنطنیه ).
ممطورلغتنامه دهخداممطور. [ م َ ] (ع ص ) باران رسیده .- مکان ممطور ؛ جای باران رسیده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).|| رجل ممطور؛ مرد بسیار مسواک کننده . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ممتارلغتنامه دهخداممتار. [ م ُ ] (ع ص ) فرستاده شده برای خواربار آوردن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به امتیار شود.
ممطرةلغتنامه دهخداممطرة. [ م ُ طِ رَ ] (ع ص ) بارنده . ممطر.- سماء ممطرة ؛ آسمان بارنده . (ناظم الاطباء).
ممطرةلغتنامه دهخداممطرة. [ م ُ طِ رَ ] (ع ص ) بارنده . ممطر.- سماء ممطرة ؛ آسمان بارنده . (ناظم الاطباء).