ممطورلغتنامه دهخداممطور. [ م َ ] (ع ص ) باران رسیده .- مکان ممطور ؛ جای باران رسیده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).|| رجل ممطور؛ مرد بسیار مسواک کننده . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ممتارلغتنامه دهخداممتار. [ م ُ ] (ع ص ) فرستاده شده برای خواربار آوردن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به امتیار شود.
ممطرلغتنامه دهخداممطر. [ م ِ طَ ] (ع اِ) لباس پشمین که در باران برای محافظت از آن می پوشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بارانی . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ).جامه ٔ بارانی . ج ، مماطر. (مهذب الاسماء). یاپونچی .
ممطرلغتنامه دهخداممطر. [ م ُ طِ ] (ع ص ) بارنده . بارانی .- عارض ممطر ؛ ابر بارنده . (از ناظم الاطباء).- یوم ممطر ؛ روز بارانی . روز باباران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
ممطیرلغتنامه دهخداممطیر. [ م َ ] (اِخ )شهری است در طبرستان . محمدبن احمد همدانی گفته است بعد از آمل بزرگترین شهر طبرستان ممطیر است و میان آن دو شش فرسخ راه است . (از معجم البلدان ). مامطیر.
ممطورةلغتنامه دهخداممطورة. [ م َ رَ ] (اِخ ) اسم دیگر «واقفه » است و این اسم را موقعی که یونس بن عبدالرحمن قمی و ابوالحسن علی بن اسماعیل بن میثمی متکلمین امامیه با واقفه مناظره می کردند، ابوالحسن میثمی تمار از راه طعن بر ایشان نهاده و خطاب به واقفه گفته است که شما مثل کلاب ممطوره (سگهای باران خ
ممطورةلغتنامه دهخداممطورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) زمین باران رسیده . (منتهی الارب ).- ارض ممطور؛ زمین باران رسیده . (ناظم الاطباء).
ماطرلغتنامه دهخداماطر. [ طِ ] (ع ص ) اسم فاعل و یوم ماطر؛روز با باران . (از اقرب الموارد). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مطیر. ممطور. بارانی . سحاب ماطر و مطیر و ممطور؛ ابری بارانی . یوم ماطر و مطیر و ممطور؛ روزی بارانی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
حارثلغتنامه دهخداحارث . [رِ ] (اِخ ) ابن حارث الاشعری الشامی . مکنی به ابی مالک ، صحابی است و ابوسلام اسود، ممطور حبشی ، منفرداً ازاو روایت کند و گروهی او را با ابومالک اشعری که به کنیه ٔ خود مشهور و در نام او اختلاف است ، خلط کرده اند و این ابو مالک به اسم معروف است و از ابومالک دیگر که به ک
ممطورةلغتنامه دهخداممطورة. [ م َ رَ ] (اِخ ) اسم دیگر «واقفه » است و این اسم را موقعی که یونس بن عبدالرحمن قمی و ابوالحسن علی بن اسماعیل بن میثمی متکلمین امامیه با واقفه مناظره می کردند، ابوالحسن میثمی تمار از راه طعن بر ایشان نهاده و خطاب به واقفه گفته است که شما مثل کلاب ممطوره (سگهای باران خ
ممطورةلغتنامه دهخداممطورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) زمین باران رسیده . (منتهی الارب ).- ارض ممطور؛ زمین باران رسیده . (ناظم الاطباء).