مناطقلغتنامه دهخدامناطق . [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ مِنطَق ، به معنی میان بند که نطاق باشد. (آنندراج ). ج ِ منطق . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : و ما رصع من الوشح و المناطق و القلانس و القفازات . (الجماهر ص 21).همچو میزان دشمن تو باد
گردشگری مناطق جنگیwar tourismواژههای مصوب فرهنگستانبازدید از مناطق جنگی به قصد دیدن خرابیها و آثار ناشی از جنگ
مناطق گردشگری جهانglobal tourism regionsواژههای مصوب فرهنگستانشش منطقهای که با اهداف آماری و در هماهنگی با هیئتهای ششگانۀ سازمان جهانی گردشگری، کشورهای جهان را به آن تقسیم کردهاند
مناطقیلغتنامه دهخدامناطقی . [ م َ طِ قی ی ] (ع ص نسبی ) کمرگر. (مهذب الاسماء). || منسوب است به مناطق که جمع منطقة است . (از انساب سمعانی ).
مناطقةلغتنامه دهخدامناطقة. [ م ُ طَ ق َ ] (ع مص ) با کسی سخن گفتن . (المصادر زوزنی ). با هم گفتگو و سخن کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
گردشگری مناطق جنگیwar tourismواژههای مصوب فرهنگستانبازدید از مناطق جنگی به قصد دیدن خرابیها و آثار ناشی از جنگ
مناطقیلغتنامه دهخدامناطقی . [ م َ طِ قی ی ] (ع ص نسبی ) کمرگر. (مهذب الاسماء). || منسوب است به مناطق که جمع منطقة است . (از انساب سمعانی ).
مناطقةلغتنامه دهخدامناطقة. [ م ُ طَ ق َ ] (ع مص ) با کسی سخن گفتن . (المصادر زوزنی ). با هم گفتگو و سخن کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مناطق گردشگری جهانglobal tourism regionsواژههای مصوب فرهنگستانشش منطقهای که با اهداف آماری و در هماهنگی با هیئتهای ششگانۀ سازمان جهانی گردشگری، کشورهای جهان را به آن تقسیم کردهاند