مناظرهلغتنامه دهخدامناظره . [ م ُ ظَ / ظِ رَ / رِ ] (از ع ، اِمص ) با هم نظر کردن یعنی فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی . با هم بحث کردن . (غیاث ). مجادله و نزاع با همدیگر و بحث با یکدیگر در حقیقت و ماهیت چیزی . (ناظم الاطباء). م
مناظرهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بحث، جدل، مباحثه، مجادله، مذاکره، مطارحت ۲. مباحثه کردن، مجادله کردن، ستیهیدن
مناظرةلغتنامه دهخدامناظرة. [ م ُ ظَ رَ ] (ع مص ) مانستن با کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نظیر کسی یا چیزی گردیدن . (از اقرب الموارد). مانند گردیدن . (از ناظم الاطباء). || یکی را نظیر دیگری گردانیدن و منه قول الزهری : لا تناظر بکتاب اﷲ و لابکلام رسول اﷲ؛ ای لاتجعل نظیراً لهما. || جدال کردن .
مناظرهکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ننده، منطقدان، روششناس، منطقی، استدلالی، طلبه، فیلسوف
debateدیکشنری انگلیسی به فارسیمناظره، مباحثه، مذاکره، مذاکرات پارلمانی، بحی، مناظره کردن، مطرح کردن، مباحثه کردن، سر و کله زدن
debatesدیکشنری انگلیسی به فارسیبحث ها، مناظره، مباحثه، مذاکره، مذاکرات پارلمانی، بحی، مناظره کردن، مطرح کردن، مباحثه کردن، سر و کله زدن
تناظرفرهنگ مترادف و متضاد۱. تشابه، قرینه ۲. مباحثه، مناظره ۳. مناظره کردن، باهم بحث ومجادله کردن ۴. بهیکدیگر نظر کردن
دارالمناظرهلغتنامه دهخدادارالمناظره . [ رُل ْ م ُ ظَ رَ ](اِخ ) جایی بوده در زمان مأمون که بزرگان و دانشوران دربار در آن گرد می آمدند و در باره ٔ مسائل علمی بحث و مناظره میکردند. (تاریخ علوم عقلی صفا ص 129).