مناقصهلغتنامه دهخدامناقصه . [ م ُ ق َ / ق ِ ص َ / ص ِ ] (از ع ، اِمص ) خریدن مال (یا اموال معین ) از طرف مأمور رسمی به کمترین قیمتی که از طرف فروشندگان پیشنهاد می شود. و همچنین است هرگاه مورد مناقصه ،انجام دادن عملی باشد. (از
مناقصهفرهنگ فارسی معین(مُ قَ صَ یا ق ص ) [ ع . مناقصة ] (مص م .) کم کردن ، با هم رقابت کردن در کم کردن قیمت چیزی .
مناقسةلغتنامه دهخدامناقسة. [ م ُ ق َ س َ ] (ع مص ) عیب کردن و گویند: بینهامنافسة و مناقسة. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
مناقشهلغتنامه دهخدامناقشه . [ م ُ ق َ / ق ِ ش َ / ش ِ ] (از ع ، اِمص ) سختی با کسی در کاری . (ناظم الاطباء). سختگیری . مناقشت . مناقشة : مناقشه ٔشتر در صلاح طلبی چنانکه رفت در میان نهاد. (مرزبان نامه چ ق
مناقشةلغتنامه دهخدامناقشة. [ م ُ ق َ ش َ ] (ع مص ) با کسی به استقصا شمار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). باریکی کردن در حساب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باریکی نمودن و سختگیری کردن در حساب و در حدیث است : من نوقش فی الحساب عذب . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || با کسی دور و دراز گرفتن در چ
tendersدیکشنری انگلیسی به فارسیمناقصه ها، مناقصه، پیشنهاد، پول رایج، انبار، مناقصه ومزایده، پیشنهاد دادن، حساس بودن، ترد کردن، لطیف کردن، ارائه دادن، تقدیم کردن، عرضه کردن
مناقصة رقابتیcompetitive tenderingواژههای مصوب فرهنگستانشکلی از مناقصه، بهویژه در فعالیتهای دولتی، که در آن از سازمانهای مختلف دعوت میشود تا در مناقصه شرکت کنند