مناواتلغتنامه دهخدامناوات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) مناواة. خصومت : هر دو به معادات یکدیگر برخیزند و کار به مناوات انجامد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 49). رجوع به مناواة شود.
منواثلغتنامه دهخدامنواث . [ م َن ْ ] (اِخ ) شهرکی است در سواحل شام در نزدیکی عکا. (معجم البلدان ) (از انساب سمعانی ) (از لباب الانساب ).
منویاتلغتنامه دهخدامنویات .[ م َن ْ وی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ منویة. قصدها. نیتها. نیت شده ها. مقاصد. رجوع به منوی و منویة و نیت شود.